حُسنِ حَسن
بسم الله الرحمن الرحیم
صدای گریه ی نوزاد که در فضای اتاق پیچید، لبخند روی لبان مادر نقش بست. اولین فرزندش به دنیا آمده بود. فرزندی پاک، از سلاله ای پاک!
منتظر شدند تا پدر بزرگ نامش را بگذارد. اما پدر بزرگ می خواست خداوند نام نوه ی عزیزش را برگزیند. نامش شد حسن!!
سوره ی کوثر که نازل شد، خیلی ها نمی دانستند کوثر یعنی چه؟! ولی ما تا حدی آن را دیده ایم؛
کوثر یعنی پسر نداشته باشی ولی اراده ی خداوند این باشد که 1400 سال بگذرد و فرزندانت در سراسر عالم با نشان سیادت شناخته شوند و نباشد جایی که شیعیان باشند و فرزندان پیامبر نه!
و این کودک مبارک، نقطه ی آغاز این وعده ی الهی است…
عرشیان میلادش را به ختم المرسلین تهنیت می گویند و فرشتگان صف به صف، کنار گهواره اش تبرک می جویند.
چه مبارک فرزندیست این مولود آسمانی. از حُسنِ حَسن چه بگویم که به زبان نیاید و در قلم نگنجد.
بخشندگی را که از پدر و جدش آموخته؛ که کسی دست خالی از درش نمی رود و گاه آن قدر می بخشد که فقیر را غنی می سازد.
گاه تمام اموالش را و گاه نیمی از آن را!
از مهربانیش بگویم که غلام خطا کار را به آیه ای آزاد می کند و از مال دنیا نیز به او می بخشد.
از عبادتش بگویم که چندین بار پیاده به حج رفت.
یا از صبرش که طعنه و دشنام جاهلان را می شنید و با محبت مهمانشان می کرد.
چه بگویم در باره اش که او و برادرش گوشواره های عرش الهی اند و میوه های درخت نبوت!
نگاهی به دلم می اندازم. عشقش در وجودم موج می زند. چه خوشبختم که چنین گنجی دارم.
چرا که رسول خدا فرمود: حسن، گل خوشبوی من است. هر کس حسن را دوست داشته باشد من نیز او را دوست دارم.
خداوندا! محبتی که در قلبم نسبت به رسولت و ذریه ی پاکش دارم، موهبتی از سوی توست. به خاطر این لطف عظیمت، سپاس!